در آن دست رنج تو
دیدم آن کار
و مجاهدت تو
تو کوشا باشی
و من نِگرم تحسین آمیز
به آن دست رنج تو
در آن هنر مایه توست
آن گنج عظمت تو
تو را در آن هنر
گران قدر میبینم
تو را در اعتلای
فرهنگ و هنر میبینم
تنها تو می مانی
در اندیشه دل آرای هر ایرانی
ای هنرمند
و میراث گذار این سرزمین
( دل آرا شرکاء )
روز صنایع دستی
من میکارم دانه گندمی
در دامان طبیعت
من کِشت میکنم
گندم زاری از طلا
درون دستان من است
آن جواهرسرسبز رویا
من در اندیشه ام دارم ،
آن آسایش فردایت
تو از من میخری
آن میوه گل معرفت
در جهاد کشاورزی من
می دانم
کسی گرسنه
سر بر بالین نمی گذارد
چرا که من کاشته ام
گندم زاری در دل طبیعت
( دل آرا شرکاء )
در آن دست رنج تو
دیدم آن کار
و مجاهدت تو
تو کوشا باشی
و من نِگرم تحسین آمیز
به آن دست رنج تو
در آن هنر مایه توست
آن گنج عظمت تو
تو را در آن هنر
گران قدر میبینم
تو را در اعتلای
فرهنگ و هنر میبینم
تنها تو می مانی
در اندیشه دل آرای هر ایرانی
ای هنرمند
و میراث گذار این سرزمین
( دل آرا شرکاء )
من میکارم دانه گندمی
در دامان طبیعت
من کِشت میکنم
گندم زاری از طلا
درون دستان من است
آن جواهرسرسبز رویا
من در اندیشه ام دارم ،
آن آسایش فردایت
تو از من میخری
آن میوه گل معرفت
در جهاد کشاورزی من
می دانم
کسی گرسنه
سر بر بالین نمی گذارد
چرا که من کاشته ام
گندم زاری در دل طبیعت
( دل آرا شرکاء )
N;gli svhda svhdkni o,hkkni ,dnd, ;gd\
Delara shoraka
nghvh
Ahuv ck
Auv uharhki nghvh av;h
ایرانم ای وطنم
می کشمت به زیبایی
می بینمت در شکوفایی
در خاک ارزشمند تو
می تپد هشتاد میلیون قلب ایرانی
هم غنی و وسیع و دل آرایی
هم شکوهمند و سزاواری
ایران ای همه شکوه و افتخار من
همیشه باشی برقرار
همیشه باشی در اقتدار
( دل آرا شرکاء )
بودم در خواب و اغماء
به ناگه مرا خواند صدایی ظریف و زیبا
بگفت که من پرستار توأم امشب
بر بالین توأم امشب
تا که تو به خود آیی به سلامت ، امشب
باز اغماء مرا با خود برد به رویا
دوباره مرا به خود آورد
صدایی با محبت و گیرا
جویای حالم شد با احساسی زیبا
آرام گشودم لبهایم لرزانم
و گفتم خوبم
بگفت پزشکم به آرامی
که شب گذشته است از نیمه
خبردار احوال تو شدم در خانه
سراسیمه خود را رساندم به بالین تو
دوباره محو شد تصویر و صدای او
پزشک و پرستارم بودند در تکاپو
بعد از ساعت ها در اغماء
همان صدای زیبا خواند مرا
آرام گشودم دو چشمم را
دوباره سلام می کرد زندگی
با آن شور و عشق همیشگی
هم اکنون می نویسم
از تو پزشک یگانه دلسوز
و از تو پرستار نمونه جان سوز
جان تازه گرفت دل آرا
از عشق و تلاش شما
سپاس ای مهربان پزشک م
سپاس ای نازنین پرستارم
( دل آرا شرکاء )
ایرانم ای وطنم
می کشمت به زیبایی
می بینمت در شکوفایی
در خاک ارزشمند تو
می تپد هشتاد میلیون قلب ایرانی
هم غنی و وسیع و دل آرایی
هم شکوهمند و سزاواری
ایران ای همه شکوه و افتخار من
همیشه باشی برقرار
همیشه باشی در اقتدار
( دل آرا شرکاء )
بودم در خواب و اغماء
به ناگه مرا خواند صدایی ظریف و زیبا
بگفت که من پرستار توأم امشب
بر بالین توأم امشب
تا که تو به خود آیی به سلامت ، امشب
باز اغماء مرا با خود برد به رویا
دوباره مرا به خود آورد
صدایی با محبت و گیرا
جویای حالم شد با احساسی زیبا
آرام گشودم لبهایم لرزانم
و گفتم خوبم
بگفت پزشکم به آرامی
که شب گذشته است از نیمه
خبردار احوال تو شدم در خانه
سراسیمه خود را رساندم به بالین تو
دوباره محو شد تصویر و صدای او
پزشک و پرستارم بودند در تکاپو
بعد از ساعت ها در اغماء
همان صدای زیبا خواند مرا
آرام گشودم دو چشمم را
دوباره سلام می کرد زندگی
با آن شور و عشق همیشگی
هم اکنون می نویسم
از تو پزشک یگانه دلسوز
و از تو پرستار نمونه جان سوز
جان تازه گرفت دل آرا
از عشق و تلاش شما
سپاس ای مهربان پزشک م
سپاس ای نازنین پرستارم
( دل آرا شرکاء )